مرگ
زندگی
دهان غنچهخوشباشدسحرگهچون شودخندان . . . خواستند از تو بگویند شبی شاعرها می خواهمت . در صدا کردن نام تو راستش را بخواهی . . منکه از کوی تو بیرون نرود پای خیالم… نکند فرق بحالم! چه برانی.. چه بخوانی.. چه به اوجم برسانی.. چه به خاکم بکشانی.. نه من آنم که برنجم!!! نه تو آنی که برانی!!! به اينا ميگن زيباترين عروس و داماد دنيا نظر یادت نره!
گفته بودم تو نگاهت یه حسی هست که دلم واسش میمیره گفته بودم حتی فکر داشتنت واسه من آرامشه گفته بودم شوق دیدنت عزیزم منو هر جا میکشه گفته بودم تو رو مثل خودم بی بهونه دوست دارم حالا دیگه دنیا کاری با من نداره... دیگه نه فکری نه ارامشی نه شوقی... اینجا ته دنیاست..... اینجاست که همه غریبه میشن... نفسهام حبس شده.. فقط کافیه دستتو بذاری رو دلم تا سوزششو حس کنی.. دارم میسوزم....
ای كاش زندگی دنده عقب داشت..
اگه میشد به دوران قبل برگشت كدومو انتخاب میكردی؟؟؟ بـــــــازم دلـــــم گرفته تو این نم نم بارونـــــــــــ می خوام به گذشته برگردم...... می خوام دستاتو بگیرم بگم نرو..... تویی اخرین امیدم... داری میری و از دستم چیزی بر نمیاد... بجای رفتن باسه اخرین بار بگو دوسم داری.... بگو هنوز تو گوشه ای از دلت باسه من جایی هست.... بگو زندگی تازه ای به این معنا نیست که تو رو از زندگیم حذف کنم.... نمی خوام فراموشت کنم.... می خوام پای عشقت بسوزم...... خدا رو شاهد میگیرم جز تو به هیچکس دل ندم هرکی بیاد سراغ من جواب رد بهش بدم میگم که عشق من تویی بود و نبود من تویی هرکی بگه دوست دارم میگم وجود من تویی
بیا یه کاری بکنیم عشق ازمون دل نکنه بیاد بمونه پیشمون حرف جدایی نزنه از تو میخوام که قلبتو فقط نزار من کنی باشی به یادم شب و روز منو فراموش نکنی دلم میخواد که با دلم بمونی منو تو عشق آخرت بدونی دلم میخواد که مثل من همیشه پابند به عشقمون تو هم بمونی زندگی اگر هزار بار دیگر بود . . بار دیگر تو . . بار دیگر تو . . بار دیگر تو . . (تقدیم باسه عشق خودم) بيا به حرمت عشق من و تو ، ما بمانيم چرا كه بيتو من هم نگاهي سرد دارم دلي پر درد دارم بيا باهم بمانيم این پستو گذاشتم باسه عشقم باسه کسی که دنیامه ولی روزی نمیشه که حرف خودکشی رو نزنه منم اینو گذاشتم ...... حرفهای تکرارین ولی تو این حال .....رفیقام گفتن اینم با حرف خودکشیش بعدا هم اینو خوندیم گذاشتم باسه عشقم بیاد بخونه شاید دیگه حرف مرگو نزنه....... برای درد هایم نشانه میگذارم.. گاهی که دلم برای دل و دل ات تنگ میشود سکوت میکنم و اجازه میدهم سیم های گیتارم حرف های نگفته ی دلم را به دل ات بگوید.... حاضرم جای "پت" باشم ولی یه دوست واقعی مثل "مت" داشته باشم
ولی ذوقی دگر دارد لبت هنگام خندیدن
عاقبت با قلم شرم نوشتنـد: نشـد!
چرا که
مثل لبخند خورشید
از پس رنگین کمان به دشت خیس
خواستنی هستی
رویانده ای در من
نفس
نفس گیر آمده ای
عاشق ..
.
.
.
گفتی دوستت دارم
و من به خیابان رفتم !
فضای اتاق برای پرواز کافی نبود …
.
.
.
فرهنگ لغتها نیاز به ویرایش دارند ،
برای معنی دلتنگی احتیاج به این همه کلمه نیست ، دلتنگی یعنی تو !
یک “کجایی” پنهان است
یک “کاش می بودی”
یک “کاش باشی” !
.
.
.
هوای عصرهای من عجیب تـو را کم دارد !
آغوش تـو را کم دارد !
نفس های تـو را کم دارد !
فاجعه ی رفتن “او”
چیزی را تکان نداد…
من هنوز هم چای میخورم
قدم میزنم
هستم!
اما
تلخ تر…
تنهاتر…
بی اعتمادتر…
.
جــاے خالے اتـــ رآ
بــآ فـــرض پُر کرده ام…
حـــرآمــشــ بـــآد آنکه پُر کـَــرد جاے مــرا
لطفا نظرات خودتون رو بنویسید
سـرت را بگــیـرد در آغــوش ..
و موهـای ِ سپـیدت را ، بشمـارد دانـه دانـه !
و تـــو حـــــیرت کنــی !
کـه از کـی ، اینــقدر پـــیر شــده ای !!
......... ............... ................. چشام خیــــــره به نــــــــور چراغ تو خیابـونـــ
خاطراتــــــــــ گذشته منو میکشـــــه آروم
..... ............................ ..... چــــــه حالی دارم امشبــــــ به یـــــاد تو زیر بارونـــــــ
تا یادم بماند کجا دست
خدا را رها کردم..
زندگی: من فرصتی مغتنم برای بودنم
تو اژدهایی مترصد بلعیدن
مرگ:من آغازی به آرامش ابدیم
تو آغازی به آلام دنیوی
زندگی: من خالق یک لحظه شیرین عاشقانه ام
تو جابری که دریغ از این لحظه نداری
مرگ: تو تحمیل ناخواسته ی گریبانگیر بشریتی
من منتخب آنها برای رهایی از تو
زندگی: تو فاجعه انفصال عاشق و معشوقی
من فرصت دوباره باهم بودنشان
مرگ: تو بار سنگین اجباری برای زجر کشیدن
من جرثومه ای برای گریز از این وادی
زندگی: تو اشک مادر داغدیده ای
من اشک شوق دیدار فرزند مفقود الاثر
مرگ: تو تولد کودک نامشروع دو بی خانمانی
من گریزی برای رهایی از این مخمصه
زندگی: من لبخند زیبای یک نو مادرم
تو خلوت تنهایی یک زوج عاشق
مرگ: من پایان ناله های یک پیرمرد زمینگیرم
تو اصراری زجرآلود به بودن او
زندگی: من مصور یک بوسه ی شیرین عاشقانه ام
تو قطره اشک یک عاشق در هجران معشوق
مرگ: تو چشم نظاره گر شکنجه های یک شکنجه گری
من تیر خلاصی از این عذاب
زندگی: من عفو یک پدر داغدیده ام
تو سنگسار یک زن به جرم عاشق بودن
مرگ: من خط بطلان به وجود پس از مرگ معشوقم
تو جزای جرم زندگی بدون او
زندگی: من نگاه نوازشگر یک پریزاده ام
تو خلوت سرد تنهایی
مرگ: من فرصت گرم انتقامم
تو انتظار بیهوده یک مادر ناباور
زندگی: من نقطه اوج عروج یک انسانم
تو نزول او به پست ترین جای ممکن !
مرگ: ............................... !!!
گرچه از مرگ گریزی نیست و نباید حتی لحظه ای از اون غافل بشیم اما زندگی نیز، فرصتی است که
خداوند بما داده و بجاست که ازش کمال لذت رو ببریم و زندگی را آنطور که شایسته است زندگی کنیم
قالب وبلاگ : فقط بهاربيست |